ویژه برنامه رادیو فردا درباره ازدواج کودکان در ایران
۸ دی ۱۳۹۰ازدواج کودکان ترویج منش خشونت ورزانه است
۸ دی ۱۳۹۰گفت و گو با دو کودک همسر در شیر آباد زاهدان
آنها که کودکی شان را از دست دادند
چهار شنبه ۲ دی ۱۳۹۴
کانون زنان ایرانی –ازدواج کودکان و نوجوانان یکی از انواع خشونت است که بویژه علیه زنان اعمال می شود.کانون زنان ایرانی به مناسبت روزجهانی منع خشونت علیه زنان، مجموعه مطالبی را درباره این آسیب تهیه کرده است که به تدریج منتشر می شود.گفت و گو با کودک همسران و طرح مسائل و مشکلاتشان بخشی از این کار است. در این مطلب گفتگو با یحیی و حمیده دو کودک همسر که در شیر آباد زاهدان زندگی می کنند را می خوانید. این گفت و گو ها در اسفند سال گذشته گرفته شده است و تاریخ ها مربوط به آن دوره است.
گفتوگو با یحیی
یحیی، همسر حمیده است. زوجی که در شیرآباد زاهدان زندگی میکنند. یحیی به سختی حرف میزند کلمه کلمه و بدون توضیح کامل. بااینهمه چند بار تأکید میکند که مهمترین مشکلش بیکاریاش است. ۱۷ ساله است و مدت کوتاهی است ازدواجکرده به گفته حمیده همسرش ۴۰ روز. این دو حالا فرزندی درراه دارند، بدون اینکه ازدواجشان را ثبت کرده باشند. یحیی میگوید شاید هیچوقت هم ازدواجشان را ثبت نکنند چون نیازی نیست.
چندسالهاید و چه مدتی است ازدواجکردهاید؟
۱۷ سالهام و مدت کوتاهی است که ازدواجکردهام.
چی شد که تصمیم به ازدواج گرفتید؟
به نظرم خیلی لذتبخش است که در دوران کوچیکی ازدواج کنی.
یعنی خودت دوست داشتی ازدواج کنی به خاطر اصرار خانوادهات نبود؟
نه. به نظر من اگر آدم زود ازدواج کند از همه چی نجات پیدا میکند از فساد و مواد مخدر.
پس به خواست خودت ازدواج کردی نه اصرار خانواده؟
نه تصمیم خودم بود.
شغلتان چیست؟
بیکارم
خب اینطور شرایط سختتر نمیشود چون مجبورید از این به بعد زندگی یک نفر دیگر را هم اداره کنید؟
چرا کمی سخت شده ولی خب می چرخونیم.
دنبال چهکاری هستید؟
فرقی نمی کنه فقط درآمدش خوب باشه.
الان با خانوادهتان زندگی میکنید؟
بله با خواهرم زندگی میکنم و شوهر او خرج زندگیمان را میدهد.
تا چه مدت تصمیم دارید با خواهرتان زندگی کنید؟
تا هر وقت کار گیر آمد.
تحصیلاتتان چقدر است؟
بیسوادم فقط دو سه کلاس.
چه شد درستان را رها کردید مشکل خاصی بود؟
نه مشکلی نبود خیلی در درس ضعیف بودم. مدام در مدرسه کتک میخوردم اصلاً به درس علاقه نداشتم.
خانوادهتان وقتی تصمیم به ازدواج گرفتید با شما موافقت کردند یا مخالفت؟
نه خودشان تشویقم کردند که ازدواج کن و خوب است.
هنوز پشیمان نشدهای؟
نه اصلاً پشیمان نیستم.
خواهر برادرهایت هم ازدواجکردهاند؟
بله همه ازدواج کردهاند.
رابطهات با همسرت چگونه است؟
خوب است.
تا حالا باهم دعوایتان نشده است؟
نه تاالان هیچ مشکلی نداشتهایم.
دوروبریهایتان هم زیر ۱۸ سال ازدواج کردهاند؟
بله این کاملاً عادی است همه بلوچها همینطورند. برای کسی عجیب نیست.
قانون خیلی از چیزها را برای ۱۸ سالهها گذاشته مثل رای دادن، رانندگی این به نظرت خوبه یا بی ربطه؟
همهاش به نظر من خوب است؛ اما من که گواهینامه ندارم حتی خدمت هم نرفتهام.
خب اگر خدمت بروی خانمت را چکار میکنی؟
هیچی میماند پیش خواهرم.
ازدواجتان را که ثبت نکردهاید؟ اگر بخواهی به خدمت بروی یا بچهدار شدی این عدم ثبت مشکلی برایت به وجود نمیآورد؟
نه فعلاً که مشکلی ندارم.
بچهدار شوی چطور؟ اگر بخواهی برای بچهات شناسنامه بگیری که بدون ثبت نمیشود؟
شاید بعداً ثبت کنم. هنوز تصمیم نگرفتهام.
یعنی ممکن است هیچوقت ازدواجت را ثبت نکنی؟
بله میشود برای بچه شناسنامه گرفت. کسانی هم هستند که بدون ثبت شناسنامه برای بچههایشان گرفتهاند.
میخواهم بدانم الان که بیکارید روزهایتان را چطور میگذارید؟
با کامپیوتر بازی میکنم. با بچهها بازی میکنم. فوتبال بازی میکنم.
دوستانت هم سن خودتان هستند؟
بله
همسرتان به بازیهایتان اعتراض نمیکند؟
نه خودش هم بازی میکند.
او چه بازیهایی میکند؟
باهم فوتبال بازی میکنیم. گردش میرویم.
برای گردش بیشتر کجاها میروید؟
فلکه زابل یا همین اطراف.
چه زمانی میخواهید بچهدار شوید؟
یک ماه است داریم کمکم راه میافتیم.
یعنی خانمتان باردار است؟
بله.
از خبر بچهدار شدنتان خوشحال شدید؟
تا حالا کسی را دیدهاید از خبر بچهدار شدنش خوشحال نشود.
با توجه به شرایطتان بیکاری و …؟
نه خوشحال شدم.
دوست داری بچهات چه باشد دختر یا پسر؟
فرقی نمیکند. فقط آدم باشه.
مهمترین مشکلت چیست؟
بیکاریام مهمترین مشکلم است وگرنه مشکل دیگری ندارم.
گفتوگو با حمیده
حمیده، ۱۵ ساله است و در شیرآباد زاهدان زندگی میکند. همسرش ۱۷ ساله است و به قول حمیده هنوز آنقدر رفتارهای بچهگانه دارد که او را اغلب عصبانی میکند. او بلافاصله بعد از ازدواج باردار شده است و حال جسمانی مناسبی ندارد. وقتی از او میخواهم شماره تلفن شوهر ۱۷ سالهاش را به من بدهد تا با او همصحبت کنم قسمم میدهد که به او نگویم که با من حرف زده و بگویم شماره تلفنش را از آشنایی گرفتهام میگوید: «شوهرم بداخلاق است و دعوایم میکند. دوست ندارد با غریبهها حرف بزنم»
حمیده چندسالهای و چه مدت است که ازدواجکردهای؟
من ۱۵ سالهام و حدود ۴۰ روز است که ازدواجکردهام.
شما ازدواجت را ثبت کردهای؟
ما در خانه جلسه میگیریم. یک برگه صیغه نامه دارم.تو شناسنامه ثبت نکردیم.
شوهرت چندساله است؟
او متولد سال ۱۳۷۷ است.
یعنی ۱۷ ساله است؟
بله ۱۷ سال دارد.
آیا خانه جداگانه داری؟
نه با خواهرشوهرم زندگی میکنم. خواهرشوهرم یک اتاق کوچک به ما داده تا وقتیکه خانه پیدا بشود. پول پیش هم نداریم.
تحصیلاتت چقدر است؟
تا پنجم ابتدایی خواندهام.
علاقه به تحصیل نداشتی یا مانع تحصیلت شدند؟
بعضیها میگویند تا دانشگاه رفتیم ما هم همیشه تا پنجم میخوانیم. خانواده ما تا پنجم بیشترنمی گذارند به مدرسه برویم. مگر اینکه شوهر کنیم بعد شوهرهایمان بگذارند درس بخوانیم که شوهرهای ما هم اجازه نمیدهند تا کوچه تنها برویم.
اصلانمی گذارد تنها بیرون بروی؟
نه خودشان میبرند اما تنها اجازه نمیدهند.
تو خودت علاقه به درس خواندن داشتی؟
خودم خیلی دوست داشتم پدرم اجازه نداد.
شوهرت تحصیلاتش چقدر است؟
او بیسواد است اصلاً مدرسه نرفته است.
شغل همسرت چیست؟
بیکار است.
پس چگونه زندگیتان را اداره میکنید؟
فعلاً که کاری ندارد. دنبال کار میگردد اما کاری به او نمیدهند.
دنبال چهکاری میگردد؟
کارگری
خواهرشوهرت الآن خرجتان را میدهد؟
او هم خودش دو اتاق دارد یکی را به ما داده است. تا وقتی شوهرم کار پیدا کند یا پول پیش جمع کنیم خرجمان را می دهند.
خودت تصمیم گرفتی ازدواج کنی یا خانوادهات اصرار به این کار داشتند؟
این رسم است ما کوچک ازدواج میکنیم. بلوچها زود ازدواج میکنند.
به شوهرت علاقه داری؟
من اصلاً قبل ازدواج شوهرم را ندیده بودم بعد از ازدواج او را دیدم.
شوهرت هم خیلی سن کمی دارد؟ ازدواج مردها در سن کم هم رسم است؟ یعنی تعجب نکردی به خواستگاریات آمد؟
چرا والا تعجب کردم. الان هم هرکس شوهرم را میبیند تعجب میکند و میگویند شوهرت خیلی کوچولو است. خیلی هم ریز است من هم ریزم.
پس علاقهای در کار نبود؟
اولش که نه. ولی بعد از زندگی خوشم آمد کمکم. رسم است دیگه.
به نظر تو ازدواج در سن پایین چه فایدهها و ضررهایی دارد؟
نمی دونم. بیشتر فکر کنم فایده نداشته باشه، مثل دو تا بچهایم.
یعنی کاملاً احساس میکنی که هنوز بچهاید؟
اره کاملاً دو تا بچهایم.
شوهرت رفتارهای بچهگانه هم دارد؟
اره خیلی داره، انقدر بچه است که خیلیها بهش میگویند این کارها را نکن.
مثلا چه رفتارهایی؟
بیشتر با بچهها بازی میکند انقدر بدم میآید میگویم نکن. بچهها را میزند همش با بچههاست. بیشتر با بچههاست من بدم میآید، او خوشش میآید.
تو را درک میکند؟
خیلی درکم میکند اما اینکه با بچهها بازی میکند خیلی ناراحتم میکند.
دوروبرت اقوام و دوستانی داشتهای که زیر ۱۸ سال ازدواجکرده باشند؟
دخترخالهام الان هم دو تا بچه دارد. خواهرم هم هست.
مهمترین مشکلتان چیست؟
بیپولی وگرنه مشکل دیگری نداریم.
خرجتان را هم خواهرشوهرتان میدهد؟
بله شوهر او کار میکند و خرج ما را هم میدهد.
مهمترین مشکلت چیست؟
حاملهام
بعد از چهل روز ازدواج باردار شدهای؟
بله ۲۰ روز است فهمیدهام. خودم هم نمی دونستم.
وقتی ازدواجت را ثبت نکردهای برایت مشکلی پیش نمیآید؟
نه نمیآید یک ماه دیگر یعنی بعد از عید میخواهم محضری کنم.
از شنیدن خبر بارداریات خوشحال شدی؟
نه خیلی ناراحت شدم. در بیمارستان به من میگفتند این بچه از شوهرت است چرا ناراحت شدی گفتم آخه خیلی کوچکیم ناراحتم. شوهرت چه حسی داشت؟
او هم ناراحت شد گفت هر دو ما کوچکیم من بیکارم. البته الان خوشحال است و باز با بچهها بازی میکند.
اصلاً برای جلوگیری از بارداری پیشگیری کردی میدانستی باید چکار کنی؟
اصلاً هیچی نمیدانستم.
مشکل جسمی خاصی داری؟
نه خیلی حالم خراب است. دائم تهوع دارم.
برخورد خانواده همسرت نسبت به شنیدن خبر بارداریات چه بود منظورم خواهرشوهر و همسرش است که خرجتان را میدهند؟
اول خیلی ناراحت شدند ولی الان خیلی هم خوشحالاند.
بعد از بچهدار شدن هم باید خانواده شوهرت خرجتان را بدهند؟
باید سرکار برود تا آخر عمر که نمیتوانند به ما خرجی بدهند یعنی خودم هم تحمل نمیکنم یعنی زورم میآید که دیگران خرجمان را بدهند.
خودت اصلاً کار نمیکنی مثل سوزندوزی؟
نه الان که باردارم اصلاً نمیتوانم. قبلاً نازک دوزی رفتم اما مادرم که فوت کرد همان نازک دوزی هم از یادم رفت؛ یعنی خوب یاد نگرفتم الان هیچی بلد نیستم.
چند خواهر و برادر داری؟
دو برادر دارم و دو خواهر.
آنها هم ازدواج کردند؟
بله. برادرهایم ازدواجکردهاند. یکی از خواهرهام ازدواجکرده یکی که بزرگتر از من است ازدواجنکرده.
خواهرت چندساله است؟
۲۰ ساله
اونجا بد نمیدانند خواهر کوچکتر ازدواج کند؟
نه ما بد نمیدانیم خواهرم نامزد دارد. ولی نامزدش را نمیخواهد وگرنه اون رو هم ۱۵ سالگی عروسی میدادیم. خواهر بزرگم را ۱۵ سالگی عروسی دادند. او چون شوهرش را نمیخواهد و او هم طلاقش نمیدهد مانده است وگرنه او هم ۱۵ سالگی عروسی میکرد میرفت.
پدرت بازهم عروسی کرد منظورم بعد از فوت مادرت است؟
نه او به خاطر ما ازدواج نکرد. دو سال و نیم است که مادرم فوت کرده است. بیشتر دستش درد میکرد میگفتند سکته کرده.
خیلی از قوانین را برای بالای ۱۸ سالهها گذاشتند مثل رأی دادن، گواهینامه رانندگی به نظرت این درست است؟
این خیلی خوب است. خیلی خوب تراست. بالای ۱۸ سال بهتر است. ازدواج هم بهتر است. ولی اینجا رسم است. دخترخالهام را دیدم، خواهرم را دیدم من هم راضی شدم کوچکی ازدواج کنم.
بعد از به دنیا آمدن فرزندت باز قصد بچهدار شدن داری؟
نه دیگه این بار میفهمم.
الان دیگه کسی به خاطر بچهدار شدنت سرزنشت نمی کنه؟
نه دیگه خدا داده.
منبع
گفتوگو با یحیی
یحیی، همسر حمیده است. زوجی که در شیرآباد زاهدان زندگی میکنند. یحیی به سختی حرف میزند کلمه کلمه و بدون توضیح کامل. بااینهمه چند بار تأکید میکند که مهمترین مشکلش بیکاریاش است. ۱۷ ساله است و مدت کوتاهی است ازدواجکرده به گفته حمیده همسرش ۴۰ روز. این دو حالا فرزندی درراه دارند، بدون اینکه ازدواجشان را ثبت کرده باشند. یحیی میگوید شاید هیچوقت هم ازدواجشان را ثبت نکنند چون نیازی نیست.
چندسالهاید و چه مدتی است ازدواجکردهاید؟
۱۷ سالهام و مدت کوتاهی است که ازدواجکردهام.
چی شد که تصمیم به ازدواج گرفتید؟
به نظرم خیلی لذتبخش است که در دوران کوچیکی ازدواج کنی.
یعنی خودت دوست داشتی ازدواج کنی به خاطر اصرار خانوادهات نبود؟
نه. به نظر من اگر آدم زود ازدواج کند از همه چی نجات پیدا میکند از فساد و مواد مخدر.
پس به خواست خودت ازدواج کردی نه اصرار خانواده؟
نه تصمیم خودم بود.
شغلتان چیست؟
بیکارم
خب اینطور شرایط سختتر نمیشود چون مجبورید از این به بعد زندگی یک نفر دیگر را هم اداره کنید؟
چرا کمی سخت شده ولی خب می چرخونیم.
دنبال چهکاری هستید؟
فرقی نمی کنه فقط درآمدش خوب باشه.
الان با خانوادهتان زندگی میکنید؟
بله با خواهرم زندگی میکنم و شوهر او خرج زندگیمان را میدهد.
تا چه مدت تصمیم دارید با خواهرتان زندگی کنید؟
تا هر وقت کار گیر آمد.
تحصیلاتتان چقدر است؟
بیسوادم فقط دو سه کلاس.
چه شد درستان را رها کردید مشکل خاصی بود؟
نه مشکلی نبود خیلی در درس ضعیف بودم. مدام در مدرسه کتک میخوردم اصلاً به درس علاقه نداشتم.
خانوادهتان وقتی تصمیم به ازدواج گرفتید با شما موافقت کردند یا مخالفت؟
نه خودشان تشویقم کردند که ازدواج کن و خوب است.
هنوز پشیمان نشدهای؟
نه اصلاً پشیمان نیستم.
خواهر برادرهایت هم ازدواجکردهاند؟
بله همه ازدواج کردهاند.
رابطهات با همسرت چگونه است؟
خوب است.
تا حالا باهم دعوایتان نشده است؟
نه تاالان هیچ مشکلی نداشتهایم.
دوروبریهایتان هم زیر ۱۸ سال ازدواج کردهاند؟
بله این کاملاً عادی است همه بلوچها همینطورند. برای کسی عجیب نیست.
قانون خیلی از چیزها را برای ۱۸ سالهها گذاشته مثل رای دادن، رانندگی این به نظرت خوبه یا بی ربطه؟
همهاش به نظر من خوب است؛ اما من که گواهینامه ندارم حتی خدمت هم نرفتهام.
خب اگر خدمت بروی خانمت را چکار میکنی؟
هیچی میماند پیش خواهرم.
ازدواجتان را که ثبت نکردهاید؟ اگر بخواهی به خدمت بروی یا بچهدار شدی این عدم ثبت مشکلی برایت به وجود نمیآورد؟
نه فعلاً که مشکلی ندارم.
بچهدار شوی چطور؟ اگر بخواهی برای بچهات شناسنامه بگیری که بدون ثبت نمیشود؟
شاید بعداً ثبت کنم. هنوز تصمیم نگرفتهام.
یعنی ممکن است هیچوقت ازدواجت را ثبت نکنی؟
بله میشود برای بچه شناسنامه گرفت. کسانی هم هستند که بدون ثبت شناسنامه برای بچههایشان گرفتهاند.
میخواهم بدانم الان که بیکارید روزهایتان را چطور میگذارید؟
با کامپیوتر بازی میکنم. با بچهها بازی میکنم. فوتبال بازی میکنم.
دوستانت هم سن خودتان هستند؟
بله
همسرتان به بازیهایتان اعتراض نمیکند؟
نه خودش هم بازی میکند.
او چه بازیهایی میکند؟
باهم فوتبال بازی میکنیم. گردش میرویم.
برای گردش بیشتر کجاها میروید؟
فلکه زابل یا همین اطراف.
چه زمانی میخواهید بچهدار شوید؟
یک ماه است داریم کمکم راه میافتیم.
یعنی خانمتان باردار است؟
بله.
از خبر بچهدار شدنتان خوشحال شدید؟
تا حالا کسی را دیدهاید از خبر بچهدار شدنش خوشحال نشود.
با توجه به شرایطتان بیکاری و …؟
نه خوشحال شدم.
دوست داری بچهات چه باشد دختر یا پسر؟
فرقی نمیکند. فقط آدم باشه.
مهمترین مشکلت چیست؟
بیکاریام مهمترین مشکلم است وگرنه مشکل دیگری ندارم.
گفتوگو با حمیده
حمیده، ۱۵ ساله است و در شیرآباد زاهدان زندگی میکند. همسرش ۱۷ ساله است و به قول حمیده هنوز آنقدر رفتارهای بچهگانه دارد که او را اغلب عصبانی میکند. او بلافاصله بعد از ازدواج باردار شده است و حال جسمانی مناسبی ندارد. وقتی از او میخواهم شماره تلفن شوهر ۱۷ سالهاش را به من بدهد تا با او همصحبت کنم قسمم میدهد که به او نگویم که با من حرف زده و بگویم شماره تلفنش را از آشنایی گرفتهام میگوید: «شوهرم بداخلاق است و دعوایم میکند. دوست ندارد با غریبهها حرف بزنم»
حمیده چندسالهای و چه مدت است که ازدواجکردهای؟
من ۱۵ سالهام و حدود ۴۰ روز است که ازدواجکردهام.
شما ازدواجت را ثبت کردهای؟
ما در خانه جلسه میگیریم. یک برگه صیغه نامه دارم.تو شناسنامه ثبت نکردیم.
شوهرت چندساله است؟
او متولد سال ۱۳۷۷ است.
یعنی ۱۷ ساله است؟
بله ۱۷ سال دارد.
آیا خانه جداگانه داری؟
نه با خواهرشوهرم زندگی میکنم. خواهرشوهرم یک اتاق کوچک به ما داده تا وقتیکه خانه پیدا بشود. پول پیش هم نداریم.
تحصیلاتت چقدر است؟
تا پنجم ابتدایی خواندهام.
علاقه به تحصیل نداشتی یا مانع تحصیلت شدند؟
بعضیها میگویند تا دانشگاه رفتیم ما هم همیشه تا پنجم میخوانیم. خانواده ما تا پنجم بیشترنمی گذارند به مدرسه برویم. مگر اینکه شوهر کنیم بعد شوهرهایمان بگذارند درس بخوانیم که شوهرهای ما هم اجازه نمیدهند تا کوچه تنها برویم.
اصلانمی گذارد تنها بیرون بروی؟
نه خودشان میبرند اما تنها اجازه نمیدهند.
تو خودت علاقه به درس خواندن داشتی؟
خودم خیلی دوست داشتم پدرم اجازه نداد.
شوهرت تحصیلاتش چقدر است؟
او بیسواد است اصلاً مدرسه نرفته است.
شغل همسرت چیست؟
بیکار است.
پس چگونه زندگیتان را اداره میکنید؟
فعلاً که کاری ندارد. دنبال کار میگردد اما کاری به او نمیدهند.
دنبال چهکاری میگردد؟
کارگری
خواهرشوهرت الآن خرجتان را میدهد؟
او هم خودش دو اتاق دارد یکی را به ما داده است. تا وقتی شوهرم کار پیدا کند یا پول پیش جمع کنیم خرجمان را می دهند.
خودت تصمیم گرفتی ازدواج کنی یا خانوادهات اصرار به این کار داشتند؟
این رسم است ما کوچک ازدواج میکنیم. بلوچها زود ازدواج میکنند.
به شوهرت علاقه داری؟
من اصلاً قبل ازدواج شوهرم را ندیده بودم بعد از ازدواج او را دیدم.
شوهرت هم خیلی سن کمی دارد؟ ازدواج مردها در سن کم هم رسم است؟ یعنی تعجب نکردی به خواستگاریات آمد؟
چرا والا تعجب کردم. الان هم هرکس شوهرم را میبیند تعجب میکند و میگویند شوهرت خیلی کوچولو است. خیلی هم ریز است من هم ریزم.
پس علاقهای در کار نبود؟
اولش که نه. ولی بعد از زندگی خوشم آمد کمکم. رسم است دیگه.
به نظر تو ازدواج در سن پایین چه فایدهها و ضررهایی دارد؟
نمی دونم. بیشتر فکر کنم فایده نداشته باشه، مثل دو تا بچهایم.
یعنی کاملاً احساس میکنی که هنوز بچهاید؟
اره کاملاً دو تا بچهایم.
شوهرت رفتارهای بچهگانه هم دارد؟
اره خیلی داره، انقدر بچه است که خیلیها بهش میگویند این کارها را نکن.
مثلا چه رفتارهایی؟
بیشتر با بچهها بازی میکند انقدر بدم میآید میگویم نکن. بچهها را میزند همش با بچههاست. بیشتر با بچههاست من بدم میآید، او خوشش میآید.
تو را درک میکند؟
خیلی درکم میکند اما اینکه با بچهها بازی میکند خیلی ناراحتم میکند.
دوروبرت اقوام و دوستانی داشتهای که زیر ۱۸ سال ازدواجکرده باشند؟
دخترخالهام الان هم دو تا بچه دارد. خواهرم هم هست.
مهمترین مشکلتان چیست؟
بیپولی وگرنه مشکل دیگری نداریم.
خرجتان را هم خواهرشوهرتان میدهد؟
بله شوهر او کار میکند و خرج ما را هم میدهد.
مهمترین مشکلت چیست؟
حاملهام
بعد از چهل روز ازدواج باردار شدهای؟
بله ۲۰ روز است فهمیدهام. خودم هم نمی دونستم.
وقتی ازدواجت را ثبت نکردهای برایت مشکلی پیش نمیآید؟
نه نمیآید یک ماه دیگر یعنی بعد از عید میخواهم محضری کنم.
از شنیدن خبر بارداریات خوشحال شدی؟
نه خیلی ناراحت شدم. در بیمارستان به من میگفتند این بچه از شوهرت است چرا ناراحت شدی گفتم آخه خیلی کوچکیم ناراحتم. شوهرت چه حسی داشت؟
او هم ناراحت شد گفت هر دو ما کوچکیم من بیکارم. البته الان خوشحال است و باز با بچهها بازی میکند.
اصلاً برای جلوگیری از بارداری پیشگیری کردی میدانستی باید چکار کنی؟
اصلاً هیچی نمیدانستم.
مشکل جسمی خاصی داری؟
نه خیلی حالم خراب است. دائم تهوع دارم.
برخورد خانواده همسرت نسبت به شنیدن خبر بارداریات چه بود منظورم خواهرشوهر و همسرش است که خرجتان را میدهند؟
اول خیلی ناراحت شدند ولی الان خیلی هم خوشحالاند.
بعد از بچهدار شدن هم باید خانواده شوهرت خرجتان را بدهند؟
باید سرکار برود تا آخر عمر که نمیتوانند به ما خرجی بدهند یعنی خودم هم تحمل نمیکنم یعنی زورم میآید که دیگران خرجمان را بدهند.
خودت اصلاً کار نمیکنی مثل سوزندوزی؟
نه الان که باردارم اصلاً نمیتوانم. قبلاً نازک دوزی رفتم اما مادرم که فوت کرد همان نازک دوزی هم از یادم رفت؛ یعنی خوب یاد نگرفتم الان هیچی بلد نیستم.
چند خواهر و برادر داری؟
دو برادر دارم و دو خواهر.
آنها هم ازدواج کردند؟
بله. برادرهایم ازدواجکردهاند. یکی از خواهرهام ازدواجکرده یکی که بزرگتر از من است ازدواجنکرده.
خواهرت چندساله است؟
۲۰ ساله
اونجا بد نمیدانند خواهر کوچکتر ازدواج کند؟
نه ما بد نمیدانیم خواهرم نامزد دارد. ولی نامزدش را نمیخواهد وگرنه اون رو هم ۱۵ سالگی عروسی میدادیم. خواهر بزرگم را ۱۵ سالگی عروسی دادند. او چون شوهرش را نمیخواهد و او هم طلاقش نمیدهد مانده است وگرنه او هم ۱۵ سالگی عروسی میکرد میرفت.
پدرت بازهم عروسی کرد منظورم بعد از فوت مادرت است؟
نه او به خاطر ما ازدواج نکرد. دو سال و نیم است که مادرم فوت کرده است. بیشتر دستش درد میکرد میگفتند سکته کرده.
خیلی از قوانین را برای بالای ۱۸ سالهها گذاشتند مثل رأی دادن، گواهینامه رانندگی به نظرت این درست است؟
این خیلی خوب است. خیلی خوب تراست. بالای ۱۸ سال بهتر است. ازدواج هم بهتر است. ولی اینجا رسم است. دخترخالهام را دیدم، خواهرم را دیدم من هم راضی شدم کوچکی ازدواج کنم.
بعد از به دنیا آمدن فرزندت باز قصد بچهدار شدن داری؟
نه دیگه این بار میفهمم.
الان دیگه کسی به خاطر بچهدار شدنت سرزنشت نمی کنه؟
نه دیگه خدا داده.
منبع