آنها که کودکی شان را از دست دادند
۸ دی ۱۳۹۰عروسی عروسک ها
۸ دی ۱۳۹۰گفتوگو با فرشید یزدانی، فعال حقوق کودکان
ازدواج کودکان ترویج منش خشونت ورزانه است
پنج شنبه ۵ آذر ۱۳۹۴
کانون زنان ایرانی -سارا امیری:
فرشید یزدانی، فعال حقوق کودک ازدواج کودکان را آسیبی جدی میداند که کمتر در جامعه ما به آن پرداخته میشود. او ابعاد این موضوع را به لحاظ اجتماعی و فردی بررسی میکند. وی معتقد است: «جامعهای که کودکیاش را پاس ندارد دچار نقصان و عقبماندگی خواهد بود؛ ازدواج کودکان هم ازنظر فردی و هم اجتماعی آسیبرسان و ترویج منش خشونت ورزانه در جامعه است.»
ازدواج کودکان و نوجوانان یکی از انواع خشونت است که بویژه علیه زنان اعمال می شود.کانون زنان ایرانی به مناسبت روزجهانی منع خشونت علیه زنان، مجموعه مطالبی را در باره این آسیب تهیه کرده است که به تدریج منتشر خواهد شد.
آیا کودک همسری را یک مساله اجتماعی میدانید؟ به نظر میرسد با توجه به شرایط اجتماعی فرهنگی جامعه ایران پدیده ازدواج زودهنگام هنوز مساله جدی قلمداد نمیشود؟
ازدواج کودکان فراتر از یک مساله اجتماعی است و یک آسیب جدی اجتماعی است. این آسیب به فرایند رشد و توسعه جامعه لطمه میزند. ازدواج یک قرارداد است و در این قرارداد دو طرف باید به شرایط آن آگاه باشند اما کودکان اصلاً به این مساله آگاهی ندارند.
یعنی همان نداشتن بینش؟
نقصان آگاهی و تحمیلی که به کودک میشود. حالا بخشی از این تحمیل ناشی از فقر اقتصادی و بخشی ناشی از فقر اجتماعی است. از جنبه فرهنگی تحمیل این شیوه زندگی به کودکان و شکل اقتصادی آن تحمیل در چارچوب نظام سلطه تعریف میشود.
در افزایش این پدیده فقر فرهنگی نقش مهمتری دارد یا فقر اقتصادی چون در بررسی این پدیده آنچه بدجوری توی ذوق میزند فقر فرهنگی است؟
فقر اقتصادی را از فقر اجتماعی و فرهنگی خیلی نمیتوان تفکیک کرد و نزدیک به هم هستند. پراکندگیهای آماری نشان میدهد نقش فقر اقتصادی خیلی پررنگتر است. مثلاً در سیستان بلوچستان، خوزستان و در حاشیهها و روستاها ازدواج کودکان خیلی زیاد است حتی در تهران هم در حاشیهها این پدیده بیشتر دیده میشود ولی قطعاً رویکردهای فرهنگی هم تأثیرگذار است خیلی اوقات دختران در مسائل قومی وجهالمصالحه دعواهای قبیلهای قرار میگیرند.
جدیدترین آمارها دراینباره چه میگویند؟
طبق آمارهای رسمی سال ۹۱ دختران موضوع اصلی کودک همسری هستند. در این سال حدود ۴۲۰۰۰ دختر زیر ۱۵ سال ازدواجکردهاند و بین سن ۱۵ تا ۱۹ (تفکیک تا ۱۸ سال نداریم) نزدیک به دویست و سی هزار نفر. یعنی حدود دویست و هفتاد هزار نفر کودک داریم که زیر ۱۸ سال ازدواج میکنند که نزدیک به ۳۰ درصد کل ازدواجهایی است که صورت میگیرد.
در چه استانهایی؟
بیشترین ازدواجها در استان سیستان بلوچستاناند. بعد در آذربایجان غربی و شرقی. البته ازدواجهای ۱۰ تا ۱۴ سال خیلی پراکندگی متفاوتی دارند. حتی در خود تهران هم دیده میشود و همچنین استان خراسان رضوی.
ولی رتبه نخست را سیستان بلوچستان را دارد؟
بله. البته در خوزستان و هرمزگان هم آمار بالایی وجود دارد.
البته در سیستان و بلوچستان بیشتر ازدواجها ثبت هم نمیشوند؟ یعنی با توجه به این مساله آمار بیشتر هم هست؟
بله دقیقاً من آمار ثبتاحوال را اعلام کردم و قطعاً آمار غیررسمی بالاتر است.
آمار سال ۹۲ و ۹۳ چطور؟
آمار سال ۹۳ را نداریم، و اما در سال ۹۲ هم آمار مشابه است یعنی تقریباً از سال ۸۸ به اینطرف تقریباً هرسال حدود چهل هزار دختر زیر ۱۵ سال در کشور ازدواجکردهاند. درگذشته آمار ازدواجهای زیر ۱۰ سال هم اعلام میشد اما در چند سال اخیر دیگر با این تفکیک اعلام نمیشود.
یعنی هنوز هم ازدواج زیر ۱۰ سال چشمگیر است؟
بله هرچند خلاف قانون است. چون طبق قانون مدنی ازدواج زیر ۱۳ سال ممنوع است اما با گواهی رشد ازدواج میکنند. یعنی فرایندی گذاشتهاند که اینگونه ازدواجها را ثبت کنند. اینها ثبتشدهاند ولی بقیه باوجود ازدواج ثبت هم نمیشوند.
درباره طلاق کودکان زیر ۱۸ سال هم آماری وجود دارد؟
این پدیده حتی تلختر از ازدواج کودکان است. دراینباره آمار بهروزی ندارم اما در سال ۹۰ حدود ۹۶۰ نفر دختر زیر ۱۴ سال طلاق گرفتند و این ثبت رسمی شده است. این بچهها بهشدت آسیب میبینند. در همین سال حدود هفده هزار کودک زیر ۱۹ سال هم طلاق گرفتهاند.
درست است که طلاق آسیب است اما آیا ادامه اینگونه ازدواجها بهخودیخود آسیب نیست؟
قطعاً یک وجه طلاق رهایی است ولی تصور کنید نگاه به زنان مطلقه در جامعه ما چگونه است. زنانی که خیلی اوقات قدرت دفاع از خود رادارند. ولی این کودکان بعد از طلاق کاملاً بیدفاعاند. در سال ۸۵ بیستوپنج هزار کودک مطلقه داشتیم، آسیبها و آزارهای این کودکان در جامعه بسیار جدیتر است.۱۳ تا ۱۴ درصد طلاقهای کشور طلاق کودکان است و این هم در کنار مساله ازدواج کودکان بسیار جدی است.
آقای یزدانی! آنچه در ازدواج کودکان مشخص است آسیبهای جدی شخصی و روانی است این آسیبها کدماند؟ بهغیراز این آسیبها در ازدواج کودکان چه آسیبهای اجتماعی- فرهنگی دیده میشود؟
یکی از مهمترین آسیبهایی که این کودکان میبینند آزار است هرچند تحقیق مدونی دراینباره نشده.
منظورتان آزار جنسی است؟
آزار جنسی درباره دختران بهشدت مشهود است. وقتی یک دختر ۱۴ ساله ازدواج میکند و طلاق میگیرد طبیعی است که تحت آزارهای جدی قرارگرفته است. تشدید کودکآزاری یکی از مهمترین آثار فردی این پدیده است. خود این ازدواج آزار است چون امری است ناخواسته و کودک هنوز قدرت تشخیص و آگاهی امری اجتماعی را ندارد. در این نوع ازدواج آدمهایی را که باید جامعهپذیر و توانمند شوند و بعد به جامعه بیایند از توانمندی محروم کردهایم یعنی از همان ابتدا او را دچار نقصان آگاهی و جامعهپذیری کردهایم. این کودکان تحت خشونتاند، بهویژه در مورد دختران چون معمولاً با مردان بزرگتر از خود ازدواج میکنند. طبق آمارهای سال ۹۲ از چهلویک هزار دختر زیر ۱۵ سال بیستوچهار هزار نفر با مردان ۲۰ تا ۲۴ ساله ازدواجکردهاند. هشت هزار و پانصد نفر با ۲۵ تا ۲۹ سالهها و ۱۶ نفر با مردان ۴۵ تا ۴۹ ساله. این یعنی تشدید آزار کودکان.
پیامدهای اجتماعی بیشتر حولوحوش توانمند نشدن این کودکان است؟
جدای خلل در فرایند توانمندسازی کودکان و جامعهپذیری، کودکی این عده هم قربانی میشود. جامعهای که کودکیاش را پاس ندارد دچار نقصان و عقبماندگی خواهد بود؛ یعنی مساله ازدواج کودکان هم ازنظر فردی و هم اجتماعی آسیبرسان است. ترویج منشهای خشونت ورزانه در اجتماع از دیگر آثار آن است. چون یک مرد بزرگتر باید با تحکم با یک کودک رفتار و ارتباط زناشویی داشته باشد. آسیبهای اجتماعی مختلف مثل طلاق را دامن میزند و اساساً رابطه زوجین در این رابطه غلط است و جامعه هم از توانمندی این افراد محروم میشود و این به توسعه کشور لطمه میزند. بالای یکمیلیون و صد هزار ر کودک ازدواجکرده در کشور داریم.
رقم هشداردهندهای است درست است؟
کاملاً هشداردهنده است و جامعه باید با این آمار به هوش باشد.
ولی به نظر میرسد هنوز جامعه نسبت به آسیبهای اجتماعی این موضوع حساس نشده است؟ دلیل این بیتوجهی چیست؟
یک بخش به نگاه دولتمردانمان برمیگردد آنها فکر میکنند به هر قیمتی ازدواج باید ترویج شود درحالیکه این فشار حسابنشده، خودش آسیب است. بر سر این نگاه باید گفتگو شود چون این سنت خوب هم شرایط خاصی دارد. بخشی بهواسطه این نگاه علاقهمند نیستند به این موضوع پرداخته شود. چون با بررسی بیشتر این موضوع مسائل دیگری مانند فقر، خشونت و آسیبهای اجتماعی دیگر مانند اعتیاد هم هویدا میشود. آنقدر در جامعه ما آسیبهای اجتماعی مختلف وجود دارد که گاه این میانشان گم میشود و بهراحتی گفته میشود خب حالا بچهای ازدواجکرده است و کسی نانش را میدهد یعنی موضوع اینجوری توجیه میشود. بخش زیادی از کودکان این روزها شادی کودکیشان را ازدستدادهاند و قربانی میشوند.
به نظر میرسد قانون هم به این بحث دامن میزند سن ازدواج قانونی ۱۳ سال برای دختران و ۱۵ سال برای پسران خود تشدیدکننده این وضعیت نیست؟
بخشیاش به متون دینی ما برمیگردد قبلاً سن ازدواج ۹ سال بود. سن ازدواج دختران با استنباط علما به ۱۳ سال رسید؛ اما چون ما پیماننامه حقوق کودک را پذیرفتهایم و این حکم قانون داخلی ما را دارد میتوانیم به آن و بخشی از احکام ثانویه خاص استناد کنیم و قانونگذاران و علمای ما به آن بپردازند. پس باید در جهت اصلاح قانون اقدام کنیم. البته چیزی که سریعتر از قانون هم میتواند به رشد این روند یاری کند گواهی رشد است. چون کودکان زیر سیزده سال با گواهی رشد ازدواجشان را ثبت میکنند.
گواهی رشد را دادگاهها بر چه اساسی صادر میکنند فقط وضعیت جسمانی؟
بله به فیزیک و مسائل جسمانی توجه میشود درحالیکه ازدواج فقط فیزیک نیست چون شخص وارد یک رابطه جدی میشود. این گواهی توسط پزشکی قانونی داده میشود و حذف آن بسیار مهم است.
اگر منع قانونی گذاشته شود ازدواجهای بدون ثبت رواج نمییابد؟
آنوقت باید به فرهنگسازی فکر کرد و جهتگیری به سمت کاهش فقر میرود. بحثی که در یونیسف هم برای توسعه یافتن وجود دارد و باید با فقر کودکی مبارزه کرد. مبارزه با فقر موجب کاهش کودک همسری میشود. چون تعداد زیادی از این کودکان قربانی فقر اقتصادی هستند. اقدامات فرهنگی و گسترش سوادآموزی هم بسیار به کاهش این روند کمک میکند.۲۵ تا ۲۶ درصد کودکان خارج از چرخه تحصیل قرار دارند. حمایت از خانوادههای فقرا هم بسیار مؤثر است اساس این کار اجتماعی است و ضمن اینکه بحثهای حقوقی و اطلاعرسانی هم مهم است اما اساسیتر از اینها همان کار اجتماعی است که رسانهها و ان جوی و ها و … میتوانند در این روند مؤثر باشند.
من با تعدادی از دختران دبیرستانی که ازدواجکردهاند صحبت کردهام خیلی از آنها معتقدند ازدواج زودهنگام ازاینرو مناسب است که آنها به فساد کشیده نمیشوند این بهشدت فقر فرهنگی و ناآگاهی را نمایش میدهد حتی در مناطق شهری نظر شما دراینباره چیست؟ تبلیغات و گفتگوی زیاد دراینباره بسیار اثرگذار بوده است صداوسیمای ایران مروج خشونت است. در چارچوب نظام سلطه این نگاهی مردسالارانه است که ازدواج در سن پایین را تبلیغ میکند و معتقد است از فساد جلوگیری میکند. این دیدگاه به نفع مردان است.
بین صحبتهایتان اشاره کردید که درباره این موضوع خیلی کم تحقیقشده است چرا؟
بله خیلی کم. هنوز کودک – همسری مساله جامعه ما نشده است. درحالیکه موضوع بسیار مهمی است و دلیل دیگر اینکه بسیاری از پژوهشها در ایران به بودجههای دولتی وصلاند و دولتیها روی این موضوع حساسیت ندارند مثلاً طلاق را خیلی بیشتر آسیب میدانند تا ازدواج کودکان، درحالیکه طلاق را نمیتوان جز آسیبها دانست حتی بهنوعی در بعضیاوقات رهایی است. بهجای تأکید بر ازدواج زودهنگام بهتر است بر ازدواج پایدار تأکید کنند. همینطور بسیاری از موارد فحشا از دل همین ازدواجها بیرون میآیند چون رابطه جنسی در این نوع ازدواجها خود نوعی تجاوز به کودک است.
کودک همسری برای دختران مساله جدیتری قلمداد میشود؟
از یکمیلیون و صد هزار ازدواج ثبتشده کودکان بخش زیادی یعنی بالای ۹۰ درصد دختراناند یعنی ازنظر حجم آماری اساساً دختران موضوع اصلیاند. فقط صد هزار نفر پسرند؛ بنابراین ازدواج کودکان مساله ای زنانه است. آسیبهایی که به دختران هم میرسد بسیار جدیتر است، مثلاً یک پسر ۲۰ ساله مطلقه در جامعه ما کمتر آسیب میبیند تا یک دختر ۲۰ ساله مطلقه. در جامعه شهری تازه این مشکلات کمتر از جامعه روستایی است. در مناطق حاشیهای خیلی از این دختران همسر دوم و سوم هم میشوند مثلاً در سیستان و بلوچستان. درحالیکه مردان این مسائل را ندارند.
و نکته پایانی؟
خانواده یک واحد اقتصادی و اجتماعی است و کودک- همسران معمولاً کودک والد هم هستند و این هم اثر منفی دیگری است که میتوانم به آن اشارهکنم. چون آنها در تولید ملی نقش ندارند؛ بنابراین از توانمندی بازمیمانند و این توزیع نابرابر مدام باز ادامه مییابد و چرخه فقر و توزیع نابرابر به کودکان هم منتقل میشود. از جنبه اجتماعی هم کودک والد یک انسان رشدنیافته است و نقصان کارکرد دارد و در تربیت یک انسان ناتوان است خیلی وقتها مثال میزنند قدیمها اینطور بود من میگویم این ستم موجب شده که از دل آن بسیاری از مشکلات فعلی جامعه ما ایجاد شود جامعه ما این بشود که هست.
فرشید یزدانی، فعال حقوق کودک ازدواج کودکان را آسیبی جدی میداند که کمتر در جامعه ما به آن پرداخته میشود. او ابعاد این موضوع را به لحاظ اجتماعی و فردی بررسی میکند. وی معتقد است: «جامعهای که کودکیاش را پاس ندارد دچار نقصان و عقبماندگی خواهد بود؛ ازدواج کودکان هم ازنظر فردی و هم اجتماعی آسیبرسان و ترویج منش خشونت ورزانه در جامعه است.»
ازدواج کودکان و نوجوانان یکی از انواع خشونت است که بویژه علیه زنان اعمال می شود.کانون زنان ایرانی به مناسبت روزجهانی منع خشونت علیه زنان، مجموعه مطالبی را در باره این آسیب تهیه کرده است که به تدریج منتشر خواهد شد.
آیا کودک همسری را یک مساله اجتماعی میدانید؟ به نظر میرسد با توجه به شرایط اجتماعی فرهنگی جامعه ایران پدیده ازدواج زودهنگام هنوز مساله جدی قلمداد نمیشود؟
ازدواج کودکان فراتر از یک مساله اجتماعی است و یک آسیب جدی اجتماعی است. این آسیب به فرایند رشد و توسعه جامعه لطمه میزند. ازدواج یک قرارداد است و در این قرارداد دو طرف باید به شرایط آن آگاه باشند اما کودکان اصلاً به این مساله آگاهی ندارند.
یعنی همان نداشتن بینش؟
نقصان آگاهی و تحمیلی که به کودک میشود. حالا بخشی از این تحمیل ناشی از فقر اقتصادی و بخشی ناشی از فقر اجتماعی است. از جنبه فرهنگی تحمیل این شیوه زندگی به کودکان و شکل اقتصادی آن تحمیل در چارچوب نظام سلطه تعریف میشود.
در افزایش این پدیده فقر فرهنگی نقش مهمتری دارد یا فقر اقتصادی چون در بررسی این پدیده آنچه بدجوری توی ذوق میزند فقر فرهنگی است؟
فقر اقتصادی را از فقر اجتماعی و فرهنگی خیلی نمیتوان تفکیک کرد و نزدیک به هم هستند. پراکندگیهای آماری نشان میدهد نقش فقر اقتصادی خیلی پررنگتر است. مثلاً در سیستان بلوچستان، خوزستان و در حاشیهها و روستاها ازدواج کودکان خیلی زیاد است حتی در تهران هم در حاشیهها این پدیده بیشتر دیده میشود ولی قطعاً رویکردهای فرهنگی هم تأثیرگذار است خیلی اوقات دختران در مسائل قومی وجهالمصالحه دعواهای قبیلهای قرار میگیرند.
جدیدترین آمارها دراینباره چه میگویند؟
طبق آمارهای رسمی سال ۹۱ دختران موضوع اصلی کودک همسری هستند. در این سال حدود ۴۲۰۰۰ دختر زیر ۱۵ سال ازدواجکردهاند و بین سن ۱۵ تا ۱۹ (تفکیک تا ۱۸ سال نداریم) نزدیک به دویست و سی هزار نفر. یعنی حدود دویست و هفتاد هزار نفر کودک داریم که زیر ۱۸ سال ازدواج میکنند که نزدیک به ۳۰ درصد کل ازدواجهایی است که صورت میگیرد.
در چه استانهایی؟
بیشترین ازدواجها در استان سیستان بلوچستاناند. بعد در آذربایجان غربی و شرقی. البته ازدواجهای ۱۰ تا ۱۴ سال خیلی پراکندگی متفاوتی دارند. حتی در خود تهران هم دیده میشود و همچنین استان خراسان رضوی.
ولی رتبه نخست را سیستان بلوچستان را دارد؟
بله. البته در خوزستان و هرمزگان هم آمار بالایی وجود دارد.
البته در سیستان و بلوچستان بیشتر ازدواجها ثبت هم نمیشوند؟ یعنی با توجه به این مساله آمار بیشتر هم هست؟
بله دقیقاً من آمار ثبتاحوال را اعلام کردم و قطعاً آمار غیررسمی بالاتر است.
آمار سال ۹۲ و ۹۳ چطور؟
آمار سال ۹۳ را نداریم، و اما در سال ۹۲ هم آمار مشابه است یعنی تقریباً از سال ۸۸ به اینطرف تقریباً هرسال حدود چهل هزار دختر زیر ۱۵ سال در کشور ازدواجکردهاند. درگذشته آمار ازدواجهای زیر ۱۰ سال هم اعلام میشد اما در چند سال اخیر دیگر با این تفکیک اعلام نمیشود.
یعنی هنوز هم ازدواج زیر ۱۰ سال چشمگیر است؟
بله هرچند خلاف قانون است. چون طبق قانون مدنی ازدواج زیر ۱۳ سال ممنوع است اما با گواهی رشد ازدواج میکنند. یعنی فرایندی گذاشتهاند که اینگونه ازدواجها را ثبت کنند. اینها ثبتشدهاند ولی بقیه باوجود ازدواج ثبت هم نمیشوند.
درباره طلاق کودکان زیر ۱۸ سال هم آماری وجود دارد؟
این پدیده حتی تلختر از ازدواج کودکان است. دراینباره آمار بهروزی ندارم اما در سال ۹۰ حدود ۹۶۰ نفر دختر زیر ۱۴ سال طلاق گرفتند و این ثبت رسمی شده است. این بچهها بهشدت آسیب میبینند. در همین سال حدود هفده هزار کودک زیر ۱۹ سال هم طلاق گرفتهاند.
درست است که طلاق آسیب است اما آیا ادامه اینگونه ازدواجها بهخودیخود آسیب نیست؟
قطعاً یک وجه طلاق رهایی است ولی تصور کنید نگاه به زنان مطلقه در جامعه ما چگونه است. زنانی که خیلی اوقات قدرت دفاع از خود رادارند. ولی این کودکان بعد از طلاق کاملاً بیدفاعاند. در سال ۸۵ بیستوپنج هزار کودک مطلقه داشتیم، آسیبها و آزارهای این کودکان در جامعه بسیار جدیتر است.۱۳ تا ۱۴ درصد طلاقهای کشور طلاق کودکان است و این هم در کنار مساله ازدواج کودکان بسیار جدی است.
آقای یزدانی! آنچه در ازدواج کودکان مشخص است آسیبهای جدی شخصی و روانی است این آسیبها کدماند؟ بهغیراز این آسیبها در ازدواج کودکان چه آسیبهای اجتماعی- فرهنگی دیده میشود؟
یکی از مهمترین آسیبهایی که این کودکان میبینند آزار است هرچند تحقیق مدونی دراینباره نشده.
منظورتان آزار جنسی است؟
آزار جنسی درباره دختران بهشدت مشهود است. وقتی یک دختر ۱۴ ساله ازدواج میکند و طلاق میگیرد طبیعی است که تحت آزارهای جدی قرارگرفته است. تشدید کودکآزاری یکی از مهمترین آثار فردی این پدیده است. خود این ازدواج آزار است چون امری است ناخواسته و کودک هنوز قدرت تشخیص و آگاهی امری اجتماعی را ندارد. در این نوع ازدواج آدمهایی را که باید جامعهپذیر و توانمند شوند و بعد به جامعه بیایند از توانمندی محروم کردهایم یعنی از همان ابتدا او را دچار نقصان آگاهی و جامعهپذیری کردهایم. این کودکان تحت خشونتاند، بهویژه در مورد دختران چون معمولاً با مردان بزرگتر از خود ازدواج میکنند. طبق آمارهای سال ۹۲ از چهلویک هزار دختر زیر ۱۵ سال بیستوچهار هزار نفر با مردان ۲۰ تا ۲۴ ساله ازدواجکردهاند. هشت هزار و پانصد نفر با ۲۵ تا ۲۹ سالهها و ۱۶ نفر با مردان ۴۵ تا ۴۹ ساله. این یعنی تشدید آزار کودکان.
پیامدهای اجتماعی بیشتر حولوحوش توانمند نشدن این کودکان است؟
جدای خلل در فرایند توانمندسازی کودکان و جامعهپذیری، کودکی این عده هم قربانی میشود. جامعهای که کودکیاش را پاس ندارد دچار نقصان و عقبماندگی خواهد بود؛ یعنی مساله ازدواج کودکان هم ازنظر فردی و هم اجتماعی آسیبرسان است. ترویج منشهای خشونت ورزانه در اجتماع از دیگر آثار آن است. چون یک مرد بزرگتر باید با تحکم با یک کودک رفتار و ارتباط زناشویی داشته باشد. آسیبهای اجتماعی مختلف مثل طلاق را دامن میزند و اساساً رابطه زوجین در این رابطه غلط است و جامعه هم از توانمندی این افراد محروم میشود و این به توسعه کشور لطمه میزند. بالای یکمیلیون و صد هزار ر کودک ازدواجکرده در کشور داریم.
رقم هشداردهندهای است درست است؟
کاملاً هشداردهنده است و جامعه باید با این آمار به هوش باشد.
ولی به نظر میرسد هنوز جامعه نسبت به آسیبهای اجتماعی این موضوع حساس نشده است؟ دلیل این بیتوجهی چیست؟
یک بخش به نگاه دولتمردانمان برمیگردد آنها فکر میکنند به هر قیمتی ازدواج باید ترویج شود درحالیکه این فشار حسابنشده، خودش آسیب است. بر سر این نگاه باید گفتگو شود چون این سنت خوب هم شرایط خاصی دارد. بخشی بهواسطه این نگاه علاقهمند نیستند به این موضوع پرداخته شود. چون با بررسی بیشتر این موضوع مسائل دیگری مانند فقر، خشونت و آسیبهای اجتماعی دیگر مانند اعتیاد هم هویدا میشود. آنقدر در جامعه ما آسیبهای اجتماعی مختلف وجود دارد که گاه این میانشان گم میشود و بهراحتی گفته میشود خب حالا بچهای ازدواجکرده است و کسی نانش را میدهد یعنی موضوع اینجوری توجیه میشود. بخش زیادی از کودکان این روزها شادی کودکیشان را ازدستدادهاند و قربانی میشوند.
به نظر میرسد قانون هم به این بحث دامن میزند سن ازدواج قانونی ۱۳ سال برای دختران و ۱۵ سال برای پسران خود تشدیدکننده این وضعیت نیست؟
بخشیاش به متون دینی ما برمیگردد قبلاً سن ازدواج ۹ سال بود. سن ازدواج دختران با استنباط علما به ۱۳ سال رسید؛ اما چون ما پیماننامه حقوق کودک را پذیرفتهایم و این حکم قانون داخلی ما را دارد میتوانیم به آن و بخشی از احکام ثانویه خاص استناد کنیم و قانونگذاران و علمای ما به آن بپردازند. پس باید در جهت اصلاح قانون اقدام کنیم. البته چیزی که سریعتر از قانون هم میتواند به رشد این روند یاری کند گواهی رشد است. چون کودکان زیر سیزده سال با گواهی رشد ازدواجشان را ثبت میکنند.
گواهی رشد را دادگاهها بر چه اساسی صادر میکنند فقط وضعیت جسمانی؟
بله به فیزیک و مسائل جسمانی توجه میشود درحالیکه ازدواج فقط فیزیک نیست چون شخص وارد یک رابطه جدی میشود. این گواهی توسط پزشکی قانونی داده میشود و حذف آن بسیار مهم است.
اگر منع قانونی گذاشته شود ازدواجهای بدون ثبت رواج نمییابد؟
آنوقت باید به فرهنگسازی فکر کرد و جهتگیری به سمت کاهش فقر میرود. بحثی که در یونیسف هم برای توسعه یافتن وجود دارد و باید با فقر کودکی مبارزه کرد. مبارزه با فقر موجب کاهش کودک همسری میشود. چون تعداد زیادی از این کودکان قربانی فقر اقتصادی هستند. اقدامات فرهنگی و گسترش سوادآموزی هم بسیار به کاهش این روند کمک میکند.۲۵ تا ۲۶ درصد کودکان خارج از چرخه تحصیل قرار دارند. حمایت از خانوادههای فقرا هم بسیار مؤثر است اساس این کار اجتماعی است و ضمن اینکه بحثهای حقوقی و اطلاعرسانی هم مهم است اما اساسیتر از اینها همان کار اجتماعی است که رسانهها و ان جوی و ها و … میتوانند در این روند مؤثر باشند.
من با تعدادی از دختران دبیرستانی که ازدواجکردهاند صحبت کردهام خیلی از آنها معتقدند ازدواج زودهنگام ازاینرو مناسب است که آنها به فساد کشیده نمیشوند این بهشدت فقر فرهنگی و ناآگاهی را نمایش میدهد حتی در مناطق شهری نظر شما دراینباره چیست؟ تبلیغات و گفتگوی زیاد دراینباره بسیار اثرگذار بوده است صداوسیمای ایران مروج خشونت است. در چارچوب نظام سلطه این نگاهی مردسالارانه است که ازدواج در سن پایین را تبلیغ میکند و معتقد است از فساد جلوگیری میکند. این دیدگاه به نفع مردان است.
بین صحبتهایتان اشاره کردید که درباره این موضوع خیلی کم تحقیقشده است چرا؟
بله خیلی کم. هنوز کودک – همسری مساله جامعه ما نشده است. درحالیکه موضوع بسیار مهمی است و دلیل دیگر اینکه بسیاری از پژوهشها در ایران به بودجههای دولتی وصلاند و دولتیها روی این موضوع حساسیت ندارند مثلاً طلاق را خیلی بیشتر آسیب میدانند تا ازدواج کودکان، درحالیکه طلاق را نمیتوان جز آسیبها دانست حتی بهنوعی در بعضیاوقات رهایی است. بهجای تأکید بر ازدواج زودهنگام بهتر است بر ازدواج پایدار تأکید کنند. همینطور بسیاری از موارد فحشا از دل همین ازدواجها بیرون میآیند چون رابطه جنسی در این نوع ازدواجها خود نوعی تجاوز به کودک است.
کودک همسری برای دختران مساله جدیتری قلمداد میشود؟
از یکمیلیون و صد هزار ازدواج ثبتشده کودکان بخش زیادی یعنی بالای ۹۰ درصد دختراناند یعنی ازنظر حجم آماری اساساً دختران موضوع اصلیاند. فقط صد هزار نفر پسرند؛ بنابراین ازدواج کودکان مساله ای زنانه است. آسیبهایی که به دختران هم میرسد بسیار جدیتر است، مثلاً یک پسر ۲۰ ساله مطلقه در جامعه ما کمتر آسیب میبیند تا یک دختر ۲۰ ساله مطلقه. در جامعه شهری تازه این مشکلات کمتر از جامعه روستایی است. در مناطق حاشیهای خیلی از این دختران همسر دوم و سوم هم میشوند مثلاً در سیستان و بلوچستان. درحالیکه مردان این مسائل را ندارند.
و نکته پایانی؟
خانواده یک واحد اقتصادی و اجتماعی است و کودک- همسران معمولاً کودک والد هم هستند و این هم اثر منفی دیگری است که میتوانم به آن اشارهکنم. چون آنها در تولید ملی نقش ندارند؛ بنابراین از توانمندی بازمیمانند و این توزیع نابرابر مدام باز ادامه مییابد و چرخه فقر و توزیع نابرابر به کودکان هم منتقل میشود. از جنبه اجتماعی هم کودک والد یک انسان رشدنیافته است و نقصان کارکرد دارد و در تربیت یک انسان ناتوان است خیلی وقتها مثال میزنند قدیمها اینطور بود من میگویم این ستم موجب شده که از دل آن بسیاری از مشکلات فعلی جامعه ما ایجاد شود جامعه ما این بشود که هست.